جدول جو
جدول جو

معنی لیس چال - جستجوی لغت در جدول جو

لیس چال
از روستاهای سجارود بابل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

ریچار، لیچار، مربای دوشابی و آنچه از شیر و دوغ و ماست پزند، (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لِ ءُ پُ)
دهی جزء دهستان دیلمان بخش سیاهکل شهرستان لاهیجان، واقع در 12000گزی جنوب دیلمان. کوهستانی و سردسیر. دارای 82 تن سکنه. آب آن از چشمه سار. محصول آنجا غلات و بنشن. شغل اهالی زراعت و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(هََ کُ)
دهی است ازبخش مرکزی شهرستان آمل که 225 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله، لبنیات، عسل و کاردستی زنان شال بافی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(وَ کِ)
دهی است از دهستان بنافت بخش دودانگۀ شهرستان ساری. سکنۀ آن 210 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
لیس بازی کننده، که با لیس بازی کند
لغت نامه دهخدا
نوعی پرنده درامریکای مرکزی، پر او به رنگ سیاه پر طاوس و درخشان که به سرخی زند، (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان اشکور بالا بخش رودسر شهرستان لاهیجان، واقع در 41000گزی جنوب رودسر و 5000گزی جنوب خاوری سی پل، کوهستانی، معتدل و سردسیر، دارای 379 تن سکنه، آب آن از چشمه سار، محصول آنجا غلات، بنشن، لبنیات و عسل، شغل اهالی زراعت، گله داری، نجاری و آهنگری و صنایع دستی آنان شال بافی و راه آن مالروو صعب العبور است، اغلب اهالی در فصل زمستان برای کسب به گیلان میروند، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(یَهْ)
گودالی تاریک که گناهکاران را در آن نگاهدارند. مؤلف غیاث اللغات نویسد: لفظ چال در اصل چاه بود، ها را به لام بدل کرده اند، چنانکه در جواهرالحروف. (غیاث) (از آنندراج) :
سیه چال و مرد اندر او بسته پای
به از فتنه از جای بردن بجای.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بِ)
نام بازیی است که با یک چوبدست و توپ مخصوص روی چمن انجام دهند و یکی از بازیهای ملی کشور ایالات متحدۀ امریکااست که در 1865 میلادی تنظیم گردید و در بعضی کشورهای دیگر نیز رایج است و میتوان آن را نوعی چوگان بازی شمرد و بین دو گروه 9 نفری انجام میگیرد و در اصل مأخوذ از بازیهای انگلیسی است. (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
تصویری از لیس باز
تصویر لیس باز
آنکه بالیس بازی کند
فرهنگ لغت هوشیار
مربا (عموما)، مربایی که از دوشاب سازند (خصوصا)، آنچه که از شیر ودوغ و ماست پزند: یکی غرم بریان و نان از برش نمکدان لیچار گرد اندرش. (شا. لغ)، سخن ناروا و ناپسند که باشخاص گویند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیه چال
تصویر سیه چال
گودالی که گناهکاران را در آن نگاه دارند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیس بال
تصویر بیس بال
((بِ سْ))
از ورزش های گروهی با توپ که شبیه بازی چوگان است
فرهنگ فارسی معین
از توابع بنافت ساری
فرهنگ گویش مازندرانی
دره ای در ولوپی قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله
فرهنگ گویش مازندرانی
دستگاه بافندگی
فرهنگ گویش مازندرانی
منطقه ای جنگلی در جنوب بالا جاده ی کردکوی، مرتعی در راستوپی
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
مرتعی در پرتاس و لفور قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
محل استخراج گل سفید
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بیرون بشم چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی
از توابع بندپی بابل
فرهنگ گویش مازندرانی
از روستاهای کوهسار فندرسک در شرق کتول
فرهنگ گویش مازندرانی
پیلم چال
فرهنگ گویش مازندرانی
چاله ی مخصوص برداشت گل، چاله ای که در اثر برداشت خاک ایجاد
فرهنگ گویش مازندرانی